محل تبلیغات شما
هر قدر که زمان بیشتری می‌گذرد، من چیزهای بیشتری را در خودم گم می‌کنم. وقتی به آینه نگاه می‌کنم، وقتی به کمد لباس‌هایم نگاه می‌کنم، وقتی به کفش‌هایم، که شکل پای من را گرفته‌اند نگاه می‌کنم، هیچ چیز آشنایی نمی‌یابم. خوب می‌فهمم که تسلی‌ناپذیری‌ام دیگر پایان ندارد. نه شعر، نه قصه، نه خیابان، نه قهوه، نه تمام شهرهای جهان دیگر مرا تسلی نمی‌دهند. و عشق را هم آدم‌ها خراب کرده‌اند. 
من این‌جا نشسته‌ام و تنها باورم هنوز عشق است. تنها باوری که می‌خواهم از آن محافظت کنم و برای آن صبر کنم. می‌خواهم از آن در برابر آدم‌ها، دروغ‌ها، محافظت کنم. این تنها باور من است. این که من را، ما را، جهان را تنها عشق نجات خواهد داد. و من نمی‌خواهم که بگذارم آدم‌ها این تنها باورم را خراب کنند. 

دلم می‌خواهد هنوز چیزی در جهان وجود داشته باشد که قلبم را از جا بِکَنَد. حتی اگر آن چیز، خاطره‌ی یک ناکامی باشد. من از حجمِ تهیِ قلبم می‌ترسم. 

دوباره این‌جا می‌نویسم. چون که نمی‌توانم این‌جا را، این تنها پناهم را از خودم بگیرم. 

شاید در سپیده دمی دیگر.

در جستجوی زمان از دست رفته / تسلی 2

در جستجوی زمان از دست رفته / تسلی 1

جهان ,این‌جا ,می‌کنم، ,کنم ,عشق ,را، ,وقتی به ,این تنها ,نگاه می‌کنم، ,از آن ,می‌خواهم از

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ شخصی حسین رضازاده stomsomraden مطالب اینترنتی کتاب معما(چیستان) ابزار گرافیک پرموب - مرجع دانلود نرم افزار و بازیهای موبایل tolovagto وبلاگ جهان بانه معرفی سامانه دانش آموزش سناد مطالب گوناگون