من تصویری از خودم ندارم. وقتی به آینه نگاه میکنم، انگار غریبهای را میبینم. برای همین است که وقتی با خودم تنها هستم اغلب یک حضور خارج از خودم را هم حس میکنم. و برای همین هم هست که تحمل کسی بیش از خودم را ندارم. اغلب ندارم. دیشب وقتی اتفاقی به تصویر خودم در آیینهی دستشویی نگاه کردم به خاطر نیاوردم که من این چهره را قبلا دیدهام. و به تصویر توی آینه چند دقیقهای نگاه کردم. و بعد به او گفتم چهقدر زیبایی. و واقعا اینطور نبود که این را به خودم گفته باشم. هنوز هم آن تصویر برایم تصویر غریبهای زیباست.
اما من صبر میکنم. صبر میکنم تا روزی که بتوانم به خاطر بیاورم شکل صورتِ من چگونه بوده است. تا روزی که بتوانم احساس کنم آن صورت صورت من است. تا روزی که بتوانم احساس کنم این دستها دستهای مناند. این صدا، این لبها. هر چیزی. هر چیزی که باید برای من باشد.
میکنم ,صبر ,بتوانم ,روزی ,هم ,تصویر ,که بتوانم ,تا روزی ,روزی که ,صبر میکنم ,از خودم
درباره این سایت