صدای پرنده میآید. من در اتاقی که رنگِ نارنجی پرده آن را نارنجی کرده است روی تخت دراز کشیدم، به زیر پتو خزیدهام و در آخرین لحظات بیداریام صدای پرندهها را گوش میکنم. وقتی این نوشته را تمام کنم، چشمهایم را میبندم و خوابم میبرد. و بعد از چند ساعت، وقتی هوا تاریک شد، بیدار میشوم. نمیدانم این زندگی را دوست دارم یا ندارم.
این نوشته پیش از آنکه حتی شروع شود تمام میشود. چون ناهشیاری خواب بر من غلبه کردهاست. و صدای پرندهها ادامه پیدا میکند.
شاید در سپیده دمی دیگر.
در جستجوی زمان از دست رفته / تسلی 2
در جستجوی زمان از دست رفته / تسلی 1
صدای ,آخرین ,تمام ,نوشته ,نارنجی ,پرندهها ,صدای پرندهها ,این نوشته ,بعد از ,را دوست ,زندگی را
درباره این سایت